بهترین سن یادگیری زبان انگلیسی
دانستن سن یادگیری زبان انگلیسی به ما کمک می کند بهترین زمان زبان انگلیسی را برای خود تعیین کنیم و بتوانیم نتیجه بهترین بگیریم. البته این موضوع می تواند صرفا یک دام نیز باشد. هستند زبان آموزانی که انگلیسی را در سن های دیگر شروع کرده اند ولی نتیجه عالی گزفته اند.
یکی از رایج ترین بهانه هایی که شمار بسیاری از افراد برای حتی اقدام نکردن به یادگیری زبان عنوان می کنند، این است که وقتی کسی از سن مشخصی بگذرد، دیگر یادگیری زبان جدید برای او دیر شده است.
به نظر منطقی می رسد! خیلی ها می گویند: «بچه ها زبان آموزان بهتری هستند» یا «پس از سن خاصی، دیگر نمی توان زبان تازه ای آموخت.» من هم پیشتر چنین احساسی کرده ام که دیگر برایم دیر شده، حتی در سن بیست و یک سالگی!
اما این دیدگاه، هرگز اثبات نشده است. و هیچ پژوهش علمی جدی هم، درستی سن در یادگیری را نشان نداده است. البته من هم می پذیرم که بزرگسالان معمولا به خوبی کودکان یاد نمی گیرند، اما شاید این ربطی به سن و سال نداشته باشد. بله، بزرگسالان با یادگیری زبان جدید مشکل دارند.
اما این بیشتر به خاطر رویکرد اشتباه در یادگیری، محیط نامناسب و عدم اشتیاق نسبت به این فعالیت است که همه ی این ها را هم می توان تغییر داد. در اینجا می خواهم به شما اطمینان دهم که تسلط بر زبان دوم، برای همه ی سنین امکان پذیر است.
آیا یادگیری انگلیسی از سن من گذشته است؟
وقتی به خودتان می گویید که از سن تان گذشته، در حقیقت تصمیم می گیرید که تلاشی نکنید. در نتیجه، زبانی هم یاد نمی گیرید و این چرخه ی معیوب هم چنان ادامه پیدا می کند. این دیدگاه هم درست نیست که خردسالان نسبت به ما بزرگسالان مزیتی دارند زیرا مغز شان برای یادگیری زبان های جدید آماده است و برای ما این طور نیست.
جدا از اینکه چه زبانی می خواهید بیاموزید، شما از هر بچه ای که در حال یادگیری آن زبان باشد، بسیار جلوتر هستید، به این خاطر که به عنوان زبان آموز بزرگسال، نیازی نیست همه چیز را از اول شروع کنید.
یادگیری انگلیسی بر بزرگسال مزیتی هم دارد؟
شروع از نقطه ی صفر واقعا ناممکن است. تفاوت بزرگی میان یادگیری نخستین زبان و یادگیری زبان دوم وجود دارد. احتمالا زبان دوم تان با زبان مادری، صد ها و چه بسا هزاران واژه ی مشترک دارد.
ولی کودکان چنین لغاتی را حتی از زبان مادری هم در ذهن ندارند و برای یادگیری باید فعالیت بسیار زیادی انجام دهند، فعالیتی که ما زبان آموزان بزرگسال، خوشبختانه از آن معاف هستیم و حتی آگاهی از آن واژگان را امری کاملا عادی می دانیم به یقین سال ها طول کشیده تا بتوانید میان آواهای موجود در زبان مادری تمایز قائل شوید.
حالا هنگامی که به عنوان بزرگسال، شروع به یادگیری زبان جدیدی می کنید، فرایندهای یادگیری بسیاری وجود دارند که می توانید از آن ها بگذرید، حال آنکه بچه ها باید سال ها وقت صرف کنند تا بتوانند به این سطح از توانایی برسند. برای نمونه، به این فکر کنید که نیازی نیست تمایز میان صداهایی همچون «م» و «ن» را یاد بگیرید. همچنین، همه ی آوا های دیگری را که میان اغلب زبان ها مشترک هستند، از پیش می دانید.
در ضمن مجبور نیستید خودتان را درگیر توسعه ی ماهیچه های حنجره و زبان کنید تا صرفا صدایی از آن ها بیرون بیاید و یا اینکه لازم نیست گوش تان را تمرین دهید تا بتوانید میان صداهای مردانه و زنانه فرق بگذارید، یا صدای اعضای خانواده و دوستانتان را از دیگران تشخیص دهید.
زبان آموزان بزرگسال مزیت دیگری هم دارند و آن اینکه پیش از این، سال ها در معرض تعاملات انسانی بوده اند. آن ها می دانند که طرف مقابل شان چه زمانی عصبانی است، فریاد می کشد، پرسشی مطرح می کند و بسیاری دیگر از جنبه های زبان بدن جهانی، لحن بیان و مقدار صدا را به طور معمول تشخیص می دهند.
بخش عمده ارتباطات، غیر کلامی هستند
پژوهشی در دانشگاه کالیفرنیا، حاکی از آن است که ۹۳ درصد از ارتباطات عاطفی، غیرکلامی هستند و این واقعا باور نکردنی است و بخش عمده ی ارتباطات غیرکلامی، جهانی هستند. یعنی همه ی انسان ها با هر زبان و فرهنگی، آن را به خوبی درک می کنند.
البته ممکن است برخی از این نشانه های ارتباطی، در دی.اِن.اِی ما جای گرفته باشند و به طور خودکار تشخیص داده شوند؛ اما کودکان، هم چنان باید آن را توسعه دهند. کودکان قبل از اینکه حتی شروع به بهره گیری از اجزای خاص زبانی همچون واژگان و دستور زبان انگلیسی کنند.
این همه کار اضافی پیش رو دارند؛ یعنی اول باید چگونگی برقراری ارتباط را به طور کلی یاد بگیرند. پس باز هم تکرار می کنم که شما از آنها خیلی جلوتر هستید.
زبان دوم مجموعه وسیعی از ارتباطات است
اما زبان، تنها به واژه و دستور زبان محدود نمی شود، بلکه طیفی وسیع از ارتباطات را هم در بر می گیرد؛ از لباسی که می پوشیم گرفته، تا حرکات دست و رعایت حریم شخصی و مکث ها و صدا و لحن بیان و بسیاری دیگر از نشانه های کلامی و غیرکلامی دیگر که بیشتر شان در میان فرهنگ های مدرن مشترک است.
البته مسلما استثنائاتی هم وجود دارند، اما اگر آن ها را با شمار شباهت های موجود مقایسه کنید، این شباهت ها هستند که تعداد شان از تفاوت ها سبقت می گیرد.
هر نوزادی قبل از آنکه بتواند با بزرگسالان و سایر کودکان ارتباط مناسبی برقرار کند، باید سال ها وقت صرف یادگیری این چیزها کند.
این یعنی ما بزرگسالان، زمان و نیروی بسیار بیشتری برای تمرکز روی سایر جنبه های ارتباطی و چگونگی قرار گیری واژه ها کنار یک دیگر داریم. کودکان این را به دشواری می آموزند و آن کودکانی که کمی بزرگ تر هستند، حتی در سن شش سالگی و چه بسا بالاتر، همچان به تلاشی جدی نیاز دارند.
سن کودکان برای یادگیری مهارت speaking کمی زود است:
به همین دلیل است که سال ها طول میکشد تا کودکان بتوانند گویشوران خوبی شوند. اما این نباید برای ما مسئله ساز باشد. وقتی نوبت به یادگیری زبان می رسد، بزرگسالان می توانند همواره از کودکان پیشی بگیرند؛ چون بزرگسال، راهی کوتاه تر و کاری بسیار کمتر پیش رو دارد.
دیدگاهتان را بنویسید